نوزادی گرسنه است. گریه میکند. مادر او را در آغوش می گیرد تا.... ادامه این داستان برای اکثر آدمها مشخص است: تا او را شیر دهد. اما در این شهر ادامه های دیگری هم در جریان است. مادرانی که خودشان گرسنه اند و شیری برای بچه ها ندارند. پولی برای خرید شیر خشک ندارند.نایی برای انتظار کشیدن ندارند.مادرانی که تنها دارایی شان، «نداشتن» است. حال بیایید دوباره این قصه را بنویسیم: نوزادی گرسنه است. گریه می کند. مادر او را در آغوش می گیرد تا... نگذاریم این جای خالی با سکوت پر شود. خشکی لبان نوزاد و خشکی چشمان مادر را با یک شیشه شیر خشک می توان تر کرد. با فطریه امسالت پایان دیگری برای این قصه بنویس